لینک‌های قابلیت دسترسی

خبر فوری
شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ تهران ۲۱:۳۰

روحانی و خامنه‌ای و دو رهیافت در برابر «کشورهای پیشرفته»


از عباراتی که حسن روحانی در دوران ریاست جمهوری‌اش به کار برده عبارت «در کشورهای پیشرفته» بوده است مثل این سخن وی که «معمولا در کشورهای پیشرفته نخبه‌ها را از هر ملیت، سرزمین، جغرافیا و قومیتی جذب می‌کنند.» (ایسنا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۳) کسانی که سال‌های قبل از انقلاب ۵۷ را به یاد می‌آورند حتما به خاطر دارند که اکثر افراد جامعه در آن دوره و از جمله روحانیون و دیگر اسلامگرایان مکررا از عبارت فوق استفاده می‌کردند تا اولا پیشرفته نبودن کشور را به مخاطب خود یاد آور شوند و ثانیا درس آموزی از تجربهٔ جوامع دیگر را متذکر شوند.

با روی کار آمدن اسلامگرایان و تشدید احساسات ضد غربی آنان در رقابت با مارکسیست‌ها این عبارت هم مانند بسیاری دیگر در گفتار حاکمان و دستگاه‌های تبلیغاتی فراموش شد.

اسلامگرایان مدعی بودند که کشورهای غربی مستکبر و فاسد و سلطه گر و شیطانی هستند و به همین لحاظ نمی‌توانستند آن‌ها را پیشرفته بخوانند. هنگامی که پیشرفته بودن از صفت کشورهای غربی حذف شد از صفت بقیهٔ کشور‌ها نیز کنار رفت تا جمهوری اسلامی رقیبی در دنیا از حیث همهٔ خوبی ‌ها نداشته باشد.

امروز «الگوی پیشرفت» اصولا از ادبیات مقامات حذف شده است. آیت‌الله علی خامنه‌ای مکررا از مخاطبان خود خواسته که به کشورهای دیگر و بالاخص کشورهای توسعه یافته نگاه نکنند و از آن‌ها الگو نگیرند. خامنه‌ای و همفکرانش از «الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت» سخن می‌گویند که مشخص نیست چیست.

کشور خامنه‌ای، بدون الگو

در هشت سال دولت احمدی‌نژاد مقایسهٔ میان کشور با کشورهای توسعه یافته کنار گذاشته شده بود. علی خامنه‌ای در ۲۵ سال رهبری و ۸ سال ریاست جمهوری هرگز به این مقایسه از جهت یادگیری از تجربهٔ کشورهایی که نه در دشمن تراشی بلکه در بهبود زندگی مردم از ایران جلو‌تر هستند نپرداخته است. او اصولا از این مقایسه در موضوعات مربوط به بهبود زندگی مردم می‌گریزد چون کاستی‌ها آشکار می‌شود و دشمن سازی‌ها رنگ می‌بازد. او همچنین نمی‌خواهد به جوامع دیگر که حکومت ولایت فقیه ندارند اعتباری بدهد. البته وقتی او بخواهد به خود مدال بدهد و دیگر کشورهای منطقه را تحقیر کند کشور را با دیگر کشور‌ها مقایسه می‌کند اما این مقایسه‌ها برای خود بر‌تر گذاری است و اصولا بویی از الگوی پیشرفت در آن‌ها دیده نمی‌شود. او حتی وضعیت ایران را با کشورهای همسایه مقایسه نمی‌کند.

در باب غرب نیز یادگیری از غرب برای خامنه‌ای منتفی است چون وی غربیان را وحشی می‌داند: «غربى‌ها، یعنى به خصوص نژادهاى اروپایى، نژادهاى وحشى‌اند؛ این‌ها ظاهرشان اتو کشیده و کراوات زده و ادکلن زده و اینهایند امّا‌‌ همان باطن وحشى‌گرى‌اى که در تاریخ وجود داشته هنوز هم در این‌ها هست؛ راحت آدم می‌کشند، خونسرد جنایت می‌کنند.» (سایت رسمی رهبر ایران، سخنرانی با زنان، ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۲)

کتابخوانی و کسب و کار دانش بنیان

اما روحانی این مقایسه و این ادبیات را کنار نگذاشته است. او در روز بازگشایی مدارس در باب سنت کتابخوانی چنین گفت: «در کشورهای پیشرفته معمولاً دانش‌آموزان سال‌های اولیه دبستانی هر هفته چند کتاب می‌خوانند و خلاصه کتاب را برای همکلاسی‌ها بیان می‌کنند.» (فارس، ۱ مهر ۱۳۹۲)

او گرچه پس از آن سخن عبارت «در کشورهای پیشرفته» را آگاهانه یا ناخودآگاه کنار گذاشت اما الگوی پیشرفت در ذهن او باقی مانده است: «برزیل با یک برنامه‌ریزی چند ساله در سال گذشته حتی از روسیه بیشتر و بالا‌تر رفت. تولید ناخالص داخلی در برزیل دو هزار و ۲۵۳ میلیارد دلار است و تولید ناخالص داخلی روسیه در سال گذشته دو هزار و ۳۰ میلیارد دلار بوده است و ما نیز هنوز هزار (میلیارد دلار) فاصله داریم... چهار شرکت دانش‌بنیان مثل مایکروسافت، اپل، گوگل و فیس‌بوک درآمد خالصشان در سال گذشته ۲۶۶ میلیارد دلار بوده است. شما دانشگاهیان هستید که باید اقتصاد دانش‌بنیان را توسعه دهید.» (ایسنا ۱۶ آذر ۱۳۹۲)

اوبامای مودب و باهوش

پس از آنکه روحانی اوباما را در مصاحبه با «فایننشال تایمز» فردی با ادب و باهوش معرفی کرد، آن چنان در رسانه‌های تحت نظر خامنه‌ای و نزدیکانش به این سخن حمله شد تا دیگر کسی از مقامات جرات نکند به نقاط مثبت سیاستمداران غربی اشاره کند. فرهنگ سیاسی‌ای که خامنه‌ای و دوستان در ۲۵ سال گذشته و خمینی در ۱۱ سال حکومت خویش بر ایران حاکم کرده‌اند چنان مملو از تنفر به غرب است که کسی حتی از میان اصلاح طلبان منتقد حکومت جرات ذکر نقاط مثبت سیاستمداران غربی، دول غربی و جوامع غربی را ندارد و اصولا غربی‌ها از این منظر چیزی برای یادگیری ندارند.

چهار نکته

در این گونه عبارات چهار نکته نهفته است:

۱. اینکه مردم و جامعهٔ ایران مشکلاتی دارند که باید بر آن تاکید کرد. تعریف و تمجید از مردم آن‌ها را از دیدن مشکلاتشان باز می‌دارد؛

۲. جوامع و ملت‌هایی در دنیا هستند که می‌توان از آن‌ها آموخت. همهٔ خوبی‌ها در مردم ایران جمع نشده است. تنها سیاستمداران عوام فریب صرفا به تمجید از مردم خود می‌پردازند و مشکلاتشان را یادآور نمی‌شوند؛

۳. خیال بافی و توهم و خود بزرگ بینی مشکلی از کشور حل نمی‌کند. مدیریت جهانی در حالی که حتی یک شرکت ایرانی در میان شرکت‌های بزرگ تولید کننده در دنیا وجود ندارد (به استثنای شرکت ملی نفت که منابع کشور را می‌فروشد) فقط خیالبافی و اوهام سازی بود؛

۴. جوامع با هم متفاوت‌اند اما در سیر تحول مشترکات بسیاری دارند. با نگاهی به فرایندهای اجتماعی مثل تمایز یابی، دمکراتیزاسیون، عرفی شدن، صنعتی شدن، بسط ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی و جهانی شدن می‌توان این شباهت‌ها را مشاهده کرد. به واسطهٔ همین شباهت‌هاست که می‌شود جوامع را با هم مقایسه کرد و از اشتباهات و مزایای یکی برای دیگری درس گرفت.

غرب: توسعه، آزادی، یا قدرت؟

ایرانیان در ۱۵۰ سال اخیر با سه تمرکز به غرب نگریسته‌اند:

۱) غرب به عنوان تمدنی که توسعهٔ علمی و فنی بی‌نظیری را در دو قرن اخیر تجربه کرده و محصولات تمدنی آن به همهٔ نقاط دنیا سرریز کرده است و هیچ جامعه و کشوری نتوانسته درهای خود را به روی آن ببندد؛

۲) غرب به منزلهٔ بستر رشد و استیفای حقوق و آزادی‌های گوناگون از جمله آزادی مذهب، رسانه‌ها، بیان، تشکل‌ها، تجمعات و انتخاب سرنوشت خود؛ و

۳) غرب به منزله تجسم قدرت اقتصادی و نظامی که در محدوده‌هایی و در دوره‌هایی به استعمار یا حملهٔ نظامی هم انجامیده است.

اسلامگرایان وجه سوم را بیش از وجوه دیگر می‌بینند و تمرکز آن‌ها بر این وجه است. آن‌ها به همین علت از یک سو به دنبال کسب ابزارهای قدرت غربی (سلاح‌های کشتار فردی و جمعی) و از سوی دیگر در پی مقاومت در برابر این قدرت هستند. خامنه‌ای و همفکران ضد غربی او همانند طالبان و القاعده همه در این جبهه هستند.

عملگرایان در کشورهای مختلف دنیا بر وجه توسعه تمرکز دارند و تلاش می‌کنند با غرب ارتباط داشته باشند تا توسعه پیدا کنند. آن‌ها به درستی می‌دانند که بدون ارتباط با غرب توسعه نمی‌یابند‌‌ همان طور که اسلامگرایان می‌دانند بدون انتقال فناوری نظامی از غرب نمی‌توانند با قدرت نظامی غرب رقابت کنند. روحانی و رفسنجانی در این گروه جای می‌گیرند. روشنفکران و نو اندیشان دینی میان وجه اول و دوم به نحو پاندولی حرکت می‌کنند و هیچ یک را نیز جدی نمی‌گیرند.

لیبرال دمکرات‌ها در عین پذیرش واقعیت قدرت اقتصادی و نظامی غرب بدین نکته وقوف یافته‌اند که قدرت اقتصادی و نظامی غرب ناشی از دو وجه دیگر غرب یعنی آزادی و دمکراسی و توسعهٔ اقتصادی و علمی و فنی آن است. آن‌ها می‌دانند که توسعه و آزادی و دمکراسی وجوهی از تمدن غربی هستند که تفکیک ناپذیرند. آن‌ها نخست مقدمه را دنبال می‌کنند در حالی که اسلامگرایان ابتدای کار به دنبال تالی و نتیجه‌اند. با همین دید، ایران تحت حکومت اسلامگرایان هنوز در ابتدائیات زندگی به جوامع دیگر وابسته است اما تلاش می‌کند با پول نفت تجهیزات ساخت ماهواره یا غنی سازی یا ارسال موشک‌های دوربرد را به طور غیر قانونی از غرب بخرد.

-----------------------------
یادداشت‌ها بیانگر نظر نویسندگان آنهاست و نه بازتاب دیدگاه‌های رادیو فردا.
XS
SM
MD
LG